ادولف هیتلر

آدولف هیتلر اجتماعی نبود. او در ۱۶سالگی ترک تحصیل کرد تا در وین به نقاشی بپردازد، اما در این هنر ناکام ماند. او در برقراری روابط صمیمی با افراد دچار مشکل بود، نمی‌توانست در بحث‌های فکری وارد شود و وجودش لبریز از تعصب بود. با همه‌ی اینها، دو سال بعد از اینکه در سال ۱۹۱۹ به حزب کارگران آلمان (که بعداً به «حزب نازی» تغییر نام داد) پیوست، توانست به رهبر این حزب تبدیل شود. آلمانی‌ها در جنگ جهانی اول شکست‌خورده بودند و به‌خاطر این شکست، در قحطی، گرسنگی و تحقیر فرو رفته بودند. هیتلر با وعده‌ی نجات و رستگاری آلمان که آن را تقریباً به شکلی مذهبی جلوه می‌داد، بر سر کار آمد. او با دمکراسی سر سازش نداشت و به آلمانی‌ها می‌گفت آریایی‌اند و به همین خاطر از همه‌ی انسان‌های دیگر برترند. هیتلر دشمنانی برای آلمان تعریف کرده بود و مرتب علیه آنها حرف می‌زد؛ این دشمنان کسانی جز کمونیست‌ها و یهودیان نبودند. او مأموریتی روشن در ذهن داشت و بسیار تلاش می‌کرد جهان را درباره‌ی این مأموریت متقاعد کند. اینها همه، راز و رمز رهبری کاریزماتیک است. میلیون‌ها آلمانی که سابقه‌ی شنیدن این پیام‌ها را داشتند، تسلیم سحر و جادوی هیتلر شدند و او را مانند خدا پرستیدند. شاید تعجب کنید اگر بدانید هیتلر رهبری مهربان بوده است. دیری نپایید که اکثر مردم آلمان بدون قیدوشرط از او تبعیت می‌کردند. بخشی از کاریزمای هیتلر وابسته به اعتقاد راسخ او به برتری آلمانی‌ها بود و نیز تأکید بر این نکته که آلمان برای تسخیر کل اروپا به رهبری جز هیتلر نیاز ندارد. پس از اینکه او به‌راحتی چندین کشور اروپای غربی را به تصرف خود درآورد، باور این نکته کار سختی نبود. با تسخیر این چند کشور، هیتلر دیگر نمی‌دانست تصرف کل اروپا چه خطراتی برایش به همراه دارد. ارتش آلمان به رهبری او توانست در جنگ جهانی دوم، در گیرودار نبرد با بریتانیا و اشغال کشورهای دیگر، روسیه را هم اشغال کند. او همچنین تمام یهودیان ساکن در کشورهای اشغالی‌اش را یا می‌کشت یا به اردوگاه می‌فرستاد. وقتی آمریکا، بریتانیا و روسیه، آلمان را محاصره کردند، پیروان هیتلر از او ناامید شدند و نهایتاً پس از تسلیم‌شدن آلمان در ۱۹۴۵، هیتلر دست به خودکشی زد.



صفحه بعدی

صفحه قبلی