فیدل کاسترو از وقتی که در انقلاب سال ۱۹۵۹ کوبا قدرت را به دست گرفت، تا وقتی که بهخاطر بیماری در سال ۲۰۰۸ استعفا داد، با مشت آهنین بر این کشور حکمرانی کرد. خیلی از کوباییها بهخاطر باز کردن پای کمونیسم به کشورشان از او نفرت دارند، اما انصاف این است که خیلی از مردمان فقیر کوبا بهخاطر اصلاحات اجتماعی و شخصیت جذابش طرفدار او هستند. وقتی فیدل کاسترو قدرت را در دست گرفت، کوبا کشوری جوان بود که بهتازگی از استعمار اسپانیا در ۱۸۹۸ رها شده بود. کاسترو با کودتایی نظامی توانست فولخنثیو باتیستا، دیکتاتور کوبا را سرنگون کند و رهبری این جزیره را به دست بگیرد. او با وعدهی انتخابات و بازگرداندن حکومت مشروطه به مردم بر سر کار آمد و به همین دلیل کوباییها با اشتیاق زائدالوصفی از او حمایت کردند. اما کاسترو به آن وعدهها عمل نکرد و با متحد شدن با اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و آمریکاستیزی، طعم تلخ کمونیسم را به کام کوباییها چشاند. با اینکه اتحاد جماهیر شوروی در زمان حضور خود در عرصهی بینالمللی از کوبا حمایت میکرد، اقتصاد کوبا همیشه در وضعی اسفناک به سر میبرد. حالا که اثری از اتحاد جماهیر شوروی در سیاست جهان نیست، کمتر اثری از صنعت در کوبا مشاهده میشود. بیشتر درآمد این کشور از راه توریسم و نیز فرستادن پولهایی تأمین میشود که کوباییهای شاغل در کشورهای دیگر به کشورشان میفرستند. جالب اینجاست با اینکه کاسترو دیگر در میان کوباییها نیست و با اینکه سالهای درازی را به شکل حکومت مادامالعمر بر مسند قدرت نشسته بود، کوباییها همچنان او را دوست دارند. کوباییها از اینکه کاسترو، برخلاف بسیاری کشورها، یکتنه در برابر آمریکا ایستاد یا از نفوذ و تهاجم فرهنگی آن جلوگیری کرد، احساس غرور میکنند. کاسترو ایالات متحدهی آمریکا را بهخاطر بسیاری از مشکلات اقتصادی کوبا سرزنش میکرد. فیدل کاسترو نظام خدمات درمانی رایگان را برای کوباییها به ارمغان آورد، نژادپرستی را در جامعهی کوبا کمرنگ کرد و آموزش رایگان را از دبستان تا دانشگاه به کوباییها هدیه کرد. حالا بهجای او، برادرش رائول در قدرت است. باید منتظر ماند و دید حالا که رهبر جدید کوبا از کاریزمای فیدل کاسترو برخوردار نیست، کوباییها همچنان از اقتصاد معیوب کوبا راضی خواهند بود یا نه.